loading...

فراکنده🌌

بازدید : 684
يکشنبه 16 فروردين 1399 زمان : 2:39

صبح یه خانم روی پشت‌بوم ساختمان روبه رویی با گرم‌کن فسفری نرمش می‌کرد. بین نماز ظهر و عصر یک دفعه صدای دهل از تو کوچه اومد. برای دقایق کوتاهی همه از پنجره‌ها تماشا میکردن. احساس می‌کردم اون دو نفر با دهل و سورنا؟ اون پایین آدم‌های بزرگی بودن. یک سری شیرینی محلی سرخ‌شده هم درست کردیم. این شعر رو دیدم؛

برنامه Knowing Brother + زیرنویس فارسی
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 121
  • بازدید کننده امروز : 122
  • باردید دیروز : 146
  • بازدید کننده دیروز : 147
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 862
  • بازدید ماه : 2998
  • بازدید سال : 6643
  • بازدید کلی : 10070
  • کدهای اختصاصی